میعادگاه عشق گه شکایت از گلی گه شکوه از خاری کنم ....من نه آن رندم که غیر از عاشقی کاری کنم
|
این روزهای عمرم به بطالت می گذرد . احساس پوچی می کنم . هر چه بظاهر قدم برمی دارم ولی می بینم حرکتی نکردم و درجا می زنم . نه آرزویی مانده مرا به آینده امیدوار کند و نه چیزی یا کسی هست که مرا دل گرم نماید . همه دوستان واقعی ام یا رخت از این جهان بستند و یا به جایی دیگر کوچیده اند و آنهائی هم که مانده اند خود از من بدتر گرفتار خودند . گاهی دلخوشی آدم می شود در فضای مجازی دونبال دوست مجازی گشتن . البته آسیب هایی که در این فضاهای مجازی از آدمهای مجازی آدم می بیند کمتر از دنیای واقعی نیست . و این خود را دانسته فریب دادنست . گاهی آدما دانسته فریب خوردن را وسیله ای برای سرگرمی خود بکار می برند . وقتی که قحطی دوستی باشد چاره ای نیست . ************************** جان نثار [ سه شنبه سوم بهمن ۱۴۰۲ ] [ 4:26 ] [ جان نثار ]
[ ]
|
|
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |